خبرنامه
رویا
شبگرد رویایی بمان دورت بگردم
دستت به آتش می كشاند دست سردم
سوگند بر احساس پر شور شقایق
پاي قرارم تا هميشه مثل مردم
نجوا بکن احساس تنهایی مرا کشت
آرام جانم بی تو یک دنیای دردم
وقتی نباشی در کنارم کم میارم
انگار تاسم گم شده در تخته نردم!
هرگز نفهميدی برای ديدن تو
چشمان من نمناک خواهش بوده هردم
اما تو می دانی كه از بيراههها هم
فرسنگها دنبال تو ره می نوردم
صورتگر زیبای من راحت بگویم
از دست تو با خلق دنیا در نبردم
یک اعتراف ساده اما ناگهانی :
" من دوستت دارم " تو را دیوانه کردم
آخرین بروزرسانی (پنجشنبه ، 6 مرداد 1390 ، 09:44)